سیاوش ابدی
غذا مثل عشق و جنگ، میتواند یک داستان را پیش ببرد. ریچارد براتیگان (۳۰ ژانویه ۱۹۳۵- ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴/ نویسنده پستمدرن آمریکایی) رمانی دارد به اسم «پس باد همهچیز را با خود نخواهد برد» که همبرگر در آن نقشی سرنوشتساز ایفا میکند. راوی داستان، پسربچهای است که بهخاطر یک انتخاب بین 2 گزینه خوردن همبرگر و خریدن فشنگ، در زندگیاش اتفاقاتی میافتد و بههمین دلیل سطرهای نخستین کتاب با این جملات همراه است؛ «اگر من اون روز بهجای فشنگ هوس یک ساندویچ همبرگر کرده بودم... آخه درست کنار مغازه اسلحهفروشی یک اغذیهفروشی هم بود.» چهرههای سرشناس ادبیات و سینما در آثارشان استفادههای جالبی از غذا کردهاند. متن پیش رو گزیدهای از قابلیتهای ادبی غذا و البته علاقه چهرهها به غذایی خاص است.
همبرگر همینگوی
ارنست همینگوی در بخشی از کتاب خود با عنوان «ضیافت متحرک» (در ایران با نام: پاریس جشن بیکران) که در حقیقت دفترچه خاطرات او در پاریس است، در متنی یکصفحهای طرز پخت همبرگر مورد علاقه خود را توصیف میکند. او ترجیح میدهد که گوشت، نیمپز و آبدار باشد.
مواد لازم برای پخت همبرگر مورد علاقه ارنست همینگوی: گوشت چرخکرده گاو: حدود نیمکیلو/ سیر رندهشده: 2حبه/ پیاز خردشده: 2عدد/ سس ایندیا: 2قاشق/ کبَر (Capers): 2قاشق غذاخوری/ ادویه بوموند: نصف قاشق چایخوری/ ادویه میین: نصف قاشق چایخوری/ روغن مایع: یکقاشق غذاخوری
دستور پخت همبرگر مورد علاقه ارنست همینگوی: گوشت را با چنگال پخش کنید، به آن سیر، پیاز و ادویه خشک اضافه کنید و با کمک چنگال یا با دست بهخوبی در گوشت مخلوط کنید. گوشت را بهمدت ۱۰ تا۱۵دقیقه در یخچال بگذارید . در این مدت میتوانید میز را بچینید و سالاد را حاضر کنید. انواع چاشنی مورد علاقه خودتان را به گوشت اضافه کنید و بگذارید که با حوصله برای ۱۰دقیقه دیگر گوشت بهخوبی جا بیفتد. بعد با دست مخلوط آبدار و پر و پیمانه را درست کنید. قطر همبرگرها باید 2 تا 3سانتیمتر باشد. حالت آن نرم ولی شل و آبکی نباشد. وقتی که روغن بهخوبی در ماهیتابه داغ شد- البته نباید به مرحله سوختن و دودکردن برسد- همبرگرها را در ماهیتابه بگذارید و بعد از حدود یکدقیقه حرارت را کم کنید و بگذارید بهمدت 4دقیقه بپزند. بعد ماهیتابه را از روی اجاق بردارید، همبرگرها را زیر و رو کرده و مجددا روی اجاق بگذارید. مثل دفعه قبل ابتدا بهمدت یکدقیقه با حرارت زیاد و پس از آن بهمدت 3دقیقه با حرارت کم بگذارید که گوشت سرخ شود. هر دوطرف همبرگر باید برشته و قهوهای و داخل آن آبدار و صورتیرنگ باشد.
داستانی غذایی با طعم تلخ وودی آلنی
یه شوخی قدیمی میگوید: «یهروز دوتا پیرزن توی یکی از تفریحگاههای کوههای کتاسکیلز نشسته بودن، یکی به اون یکی میگه: ببین، غذای اینجا واقعا وحشتناکه. و اون یکی میگه: آره میدونم، تازه پرسهاشم کوچیکه». خب، درواقع حس من هم به زندگی همچین چیزیاست. (آنیهال/ وودیآلن)
آگاتا کریستی و وسوسه خامه
بعضی خوراکیها هستند که در مقابلشان نمیتوان مقاومت کرد و هرچه از آن دمدستمان باشد میخوریم؛ آگاتا کریستی چنین علاقهای به خامه داشته و تمام اهالی دِوِن از این علاقه مطلع بودند. در کتاب «آگاتا کریستی در خانه» هیلاری ماکاسکیل و متیو پریکارد از زبان همشهریهای این نویسنده نوشتهاند: «آگاتا شیفته غذاخوردن بود، از همه بیشتر دیوانه خامه بود. یک فنجان کامل را میخورد. همیشه کنار ماشینتحریرش یک فنجان پر خامه بود». حتی شخصیتهای محبوب داستانهای کریستی نیز به خامه علاقه ویژهای دارند. خانم مارپل بهشدت به خامه علاقه دارد و حتی هرکول پوآروی سختگیر نیز شیفته خامه است. کریستی علاقه خود به خامه را از هیچکس پنهان نکرده بود؛ در کتاب آگاتا کریستی در خانه همچنین اشاره شده که «او عادت داشت از لیوانی بزرگ خامه بخورد، روی لیوان هم نوشته شده بود: حریص نباش!». اما به گفته پیکارد- نوه کریستی- او هرگز به این هشدار عمل نمیکرد! با وجود علاقه شدید نویسنده «قتل در قطار سریعالسیر شرق» به خامه، تنها یکنفر میتوانست جلوی او را البته تاحدودی بگیرد؛ این شخص کسی نبود جز جورج گولر؛ سرپیشخدمت خانه کریستی. گولر برای اینکه دسر مهمانیهای کریستی یکنواخت نباشد به او اجازه نمیداد، هر هفته دسر را انتخاب کند، و انتخاب دسر هر مهمانی را برعهده یکی از مهمانان میگذاشت. هر وقت نوبت به آگاتا کریستی میرسید، او بیدرنگ انجیر تازه با خامه را انتخاب میکرد. کریستی در باغ خانهاش در گرینوی چنددرخت انجیر کاشته بود و برای دسر دوست داشت انجیر تازه بخورد. نوشیدنی موردعلاقه کریستی چای بود؛ چایی که به سبک اهالی دون آماده میشد و به همراه کیک صبحانه، مربا و حجم بالایی از خامه سرو میشد. کریستی از کودکی به نوشیدن چای با خامه عادت داشت و حتی گاهی کیک صبحانه محبوبش را که با انجیر درست میشد، فراموش میکرد.
کسی که شاعرانه غذا میخورد
«غذا خوردن گریس را دوست داشتم.
غذا خوردن او را دوست داشتم چون شاعرانه غذا میخورد.
منظورم این است که...
خب...
تا به حال ندیده بودم کسی شاعرانه غذا بخورد.» (نامههای عاشقانه از تیمارستان ایالتی/ ریچارد براتیگان)
منبع : همشهری